Previous Lesson -- Next Lesson
ا۰۴ -- دومین فرمان: بُتها مسازا
اخروج ۴:۲۰–۶ ا
ا«صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه بالا در آسمان است و از آنچه پایین در زمین است و از آنچه در آب زیر زمین است برای خود مساز. نزد آنها سجده مکن و آنها را عبادت منما، زیرا من که یَهُوَه خدای تو میباشم خدای غیور هستم که انتقام گناهِ پدران را از پسران تا پشت سیّم و چهارم از آنانی که مرا دشمن دارند میگیرم و تا هزار پشت بر آنانی که مرا دوست دارند و احکام مرا نگاه دارند، رحمت میکنم».ا
ادومین فرمان، نخستین فرمان را کامل میکند و روشن میسازد. به این دلیل، از سوی برخی کسانی که شیوههای تعصبآمیز در تفسیر کتابمقدس دارند، این فرمان درحُکمِ بخشی از فرمانِ نخست تلقی میشود. ولی برخی دیگر از مفسران آن را همچنان درحُکمِ دومین فرمانِ بسیار دشوار میبینند، زیرا بارها آماجِ سؤتفاهم زیاد شده است.ا
ا۱.۰۴ -- بر ضدِ تصاویر مسیحیا
امسلمانان و یهودیان، بیشتر مسیحیان را سرزنش میکنند که نخستین فرمانِ خدای قادر مطلق را زیر پا میگذارند. آنها ما را متهم کرده میگویند: «شما همان کسانی هستید که مهمترین فرمانِ خدا را میشکنید. شما هرگونه شمایل را از خدای توانا بر همه چیز نقاشی میکنید و آنچه پندار ناتوان شما ساخته به مردم نشان میدهید.» کاربردِ مناسبِ این فرمان حتی در میان فرقههای مسیحی گفتمانِ بسیار ایجاد کرده است. اعضای برخی کلیساها وارد کلیساهای دیگر شدهاند و چیزهای مقدس آنها را به آتش کشیدهاند. باید بپذیریم که خدا را در شکوه و جلالی که دارد نمیتوان به تصویر کشید. هرگونه نقاشی از خدا، بزرگی و اقتدار آسمانی او را به باد مسخره و اهانت میگیرد. بیشترِ عکسهای مقدسان و فرشتگان بیارزش هستند. خدا بسیار برتر، قدوستر و بر همه چیز تواناتر از آن است که با پندار خود بتوانیم درک کنیم. او کاملاً متفاوت است با آنچه انسانها میتوانند به تصویر بکِشند. و این حتی شاملِ نقاشیهای زیبای هنرمندانی چون میکل آنژ نیز میشود.ا
ادر کتابمقدس خدا خودش را از دو راه به انسان آشکار میسازد. نخست از راهِ سخنانی که به شنوندگان میگوید و دوم به وسیله رؤیایی که به بینندگان نشان میدهد خودش را نمایان میسازد. بیشتر اوقات در عهد عتیق خداوند خویشتن را به وسیله کلام قدرتمندش و کمتر از راه رؤیاها آشکار ساخت. ولی زمانی که پسر خدا در برابر رسولانش به جلال و شکوهی که در ابتدا داشت دگرگون شده بود، آنها مانند مُرده بر زمین افتادند، زیرا قدوسیتِ الهی آشکار شد و ناپاکی آنها را محکوم کرد. هر که رؤیاها دید نتوانست آنچه را که دیده بود کاملاً توصیف نماید.ا
ا۲.۰۴ -- خودداری کردن از پرستشِ بُتها و مجسمههاا
ااگر دومین فرمان را با دقت بررسی کنیم میبینیم که این فرمان جلوی کشیدنِ تصاویر خدا را نمیگیرد. بلکه بر ضد هرگونه بت پرستی به ما هشدار میدهد. کسانی که سایر خدایان، مجسمهها یا تندیسهای تراشیده شده را گرامی میدارند و پرستش میکنند، مورد غضب خدا هستند.ا
ادر دوران عهد عتیق مجسمههای بزرگِ تراشیده شده بر فراز کوههای خاور نزدیک قرار داشت. آنها از سنگ ساخته شده بودند و در پرستشِ همگانی به کار میرفتند. در خانهها نیز بتهای چوبی، سنگی، نقرهای یا زرین بود که پرستیده میشدند. ولی هر که باور به خدای راستین و یگانه ندارد، درب را برای او باز میکند تا ترکش کند، و سپس روحهای ناپاک با شتاب وارد میشوند. یونانیها در زمان عیسی در برابر خدایانشان بر تخت مینشستند و در شهوترانی زیادهروی میکردند. پیش از آن، مصریها، آشوریها و بابلیها نیز همین کار را انجام دادند. به این سبب است که موسی و پیامبران، جنگی سخت و بیامان بر ضد بت پرستی به راه انداختند. امروزه میتوانیم همین بُتهایی را مشاهده کنیم که در گذشته مورد دشنام پیامبران بودند و اکنون در موزههای قاهره، بغداد و بیروت به نمایش گذاشته میشوند. آنها هدفی برای جذب جهانگردانی شدهاند که کفشهای خود را درمیآورند و از پلههای آکروپولیس و مقبرههای پادشاهان بالا میروند. حتی یونانیها و مصریهای باستان نیز تا این اندازه کفشهای خود را درنمیآوردند. مردم تلاش میکنند که نادیده را ببینند و اغلب از شنیدنِ سخنرانی درباره کلام خدا خُشنود نمیشوند. انسان مایل است ببیند بیشتر از آنچه که میشنود. آنچه نادیدنی و لمس نکردنی است برای او بیگانه باقی میمانَد. این یکی از دلایلی است که تلویزیون برای کسانی اغوا کننده به شمار میآید که میخواهند دومین فرمان را اطاعت کنند.ا
ا۳.۰۴ -- ممنوعیتِ تصاویر از سوی یهودیان و مسلمانانا
اتلویزیون، ویدیوها و مجلات، به سرعت فراگیر میشود و با خوشی در جهان اسلام پذیرفته میگردد، و این با وجودِ ممنوعیتی است که ۱۳۵۰ سال پیش بر روی تصاویر گذاشته شد. این ممنوعیت بر هر تصویر سبب شد که هنر تزیین عربی پدید آید که در هر جایی از فرهنگ اسلامی در عربستان سعودی، در مساجدِ چین و در قصرهای مراکش و آفریقای جنوبی مشهود است. تأثیر دومین فرمان را بر مسلمانان میتوان در نقاشیهایی دید که از گلها و باغها در قالب اشکالِ هندسی و منظم بر روی کاغذ، چوب، فلز و سنگ میکِشند. به ویژه قالی مشرق زمین با نقشهای شکوهمندی که از باغها و فردوسهای نمادین دارد، در تمام جهان ارزش فراوان داشته است.ا
ادر عربستان سعودی مسلمانان برای نشان دادن گذرگاه عابر پیاده در یک تقاطع باید از شکلهای بدون سر یک انسان استفاده کنند. کشیدن سر انسان، حتی امروزه شرعی نیست. ولی در ایران، ترکیه و هندوستان، مسلمانان خود را موظف به اجرای این ممنوعیتها در قرآن نمیبینند. آنها حتی عکسهای محمد و جبراییل فرشته را نقاشی میکنند که برای مسلمانانِ عرب تا به امروز غیر شرعی است. هنگامی که یک کشور عربی فیلمی به تازگی درباره محمد ساخت، آنها هرگز اجازه ندادند که صورتش دیده شود. تمام فیلم به گونهای ساخته شد که گویا محمد همه صحنهها را با چشمانش میدید و با صدایش سخن میگفت. او هرگز بهگونه شخصی در این فیلم ظاهر نشد. به همین دلیل، هنگامی که سازندگان فیلم مسیحی عکسهایی از پیامبران خدا، فرشتگان یا مسیح را در فیلمها برای مسلمانان نمایش میدهند، لازم است که مراقب باشند.ا
ایهودیان نیز دومین فرمان را با خودداری کردن از کشیدن تصاویر خدا کاملاً اجرا میکنند. در سال ۷۰ میلادی زمانی که تیطس، فرمانده رومی بر اورشلیم برتری یافت و به معبد رفت، با این انتظار وارد قدس الاقداس شد که در آنجا مجسمه زرین یا ظروف گرانبها خواهد یافت. ولی او سرخورده و نا امید شده بود. قدس الاقداس خالی بود، زیرا خدا روح است نه ماده! او نمیتواند محدود به یک تصویر باشد یا در یک مجسمه گنجانده شود.ا
ا۴.۰۴ -- آیا عکسهای مسیح بر خلاف کتابمقدس است؟ا
ابرداشتِ مسیحیان از دومین فرمان مانند یهودیان و مسلمانان نیست. مسیح با زاده شدنش انسان شد و هر چشمی توانست او را ببیند. او گفت: «کسی که مرا دید، پدر را دیده است» (یوحنا ۹:۱۴). هدف از آفرینش در مسیح قابل دسترسی شده بود. کتابمقدس اظهار میدارد: «خدا آدم را به صورتِ خود آفرید؛ او را به صورت خدا آفرید؛ ایشان را نر و ماده آفرید» (پیدایش ۲۷:۱). آدم و حوا انتخاب شده بودند تا خدا را نشان دهند. صورتِ انسان منعکس کننده جلال خداست و این کار را مرتب تا به امروز انجام میدهد.ا
اما این سعادت را داریم که از آفرینش خدا لذت ببریم و میتوانیم گلها، حیوانات و انسانهایی را نقاشی کنیم که او آفریده است. ولی هرگز نباید از آنها بُت بسازیم یا آنان را مورد ستایش قرار دهیم. همه آفریدهها، آفریده باقی میمانند. آنها همتراز با خالقشان نیستند و هرگز نباید پرستیده شوند. پس از افتادن انسان در گناه، هنگامی که شرور بر جهان ما سایه افکند، صورتِ خدا در انسان بد شکل شد. ولی عیسی که آدم دوم بود، صورت خدا را در انسان به حالت نخست برگرداند. جای شگفتی ندارد که پولس عیسی را «صورت خدای نادیده» (کولسیان ۱۵:۱) مینامد.ا
اعیسی برای همه انسانها زاده شد، مُرد و برخاست. از این رو هر کس مجاز است بنا بر تصوری که خودش دارد او را با چهرههای آفریقایی، شرقی، اروپایی یا خاور نزدیک نقاشی کند. او صورتِ خدا به شکل انسان در تمام فرهنگهاست. شادی، آرامش و بردباری او نظری نیست، بلکه بیشتر عملی است. خدا در مسیح به ما نزدیک شده است. او به شکلِ خدای خشمگینِ آتش یا با یک چهره زشت آشکار نشد، بلکه مانند بره فروتنِ خدا نمایان گردید. برهای که میخواست خشم خدا را به جای ما تحمل کند و برای گناهان ما بمیرد تا ما بتوانیم برای همیشه با او زیست کنیم. او مفهوم قربانی را به ما آموخت و صلیب نمادِ محبت خدایی شد. رستاخیز مسیح از قبر در ظهورش به کمال رسید یعنی هنگامی که بدنِ روحانی ولی ملموس خود را به ما نشان داد (لوقا ۳۹:۲۴).ا
ا۵.۰۴ -- صورتِ مسیح در پیروانشا
اقلبهای پیروانش را عیسی با روحِ افتادهاش پُر ساخت تا محبت، قدوسیت و شادی خدا بتواند در آنها ظاهر شود. او ما را انتخاب کرده است تا صورتِ خدا در میان جهانی باشیم که مملو از نفرت و مرگ است. وی این افتخار را به ما داده که «رسالههای زنده مسیح» باشیم بهگونهای که او به وسیله کردار ما با خانوادهها، همسایگان و دوستانمان سخن بگوید. صورتِ خودش را عیسی در ما نهاده تا بتوانیم ویژگیهای او را منعکس کنیم. هر کسی که پیروانِ کاری و کوشای عیسی را در آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکا یا در هر جای دیگر ملاقات کند درخششِ نورِ آرامشِ مسیح را در چهرههای آنها میتواند ببیند و تشخیص دهد. وقتی روحِ عیسای خداوند که مصلوب و برخیزانیده شد در قلب کسی ساکن گردد که خواه ثروتمند یا فقیر، باسواد یا بیسواد، پیر یا جوان باشد، او درخشش جهانِ آسمانی را منعکس میکند. کافی نیست که مردم را درحُکمِ فقیر یا ثروتمند، سرمایهدار یا سوسیالیست طبقهبندی کنیم؛ بلکه باید آنها را به کسانی بخش کنیم که یا تولد تازه هستند یا در مرگ روحانی به سر میبرند. هرگاه مسیح جایی برای سکونت در قلب کسی بیابد، حیاتِ خدا برای همه انسانها آشکار و دیدنی میشود.ا
اروحالقدس ما را هدایت نمینماید که درباره خودمان مباهات کنیم و خودستایی نماییم، بلکه به ما کمک میکند تا پسر خدا را جلال بدهیم. ما نباید توجه مردم را به خودمان جلب کنیم که گویا ما مرکز جهان بودهایم. تمام شُکوه و جلال بایستی به آن بره داده شود که برای ما قربانی گشت. مریم مادرِ عیسی به همراهِ تمامِ مقدسان بر ضد مردمی تظاهرات خواهند کرد که مجسمهها و عکسهای آنها را گرامی میدارند. هر جا که آن مجسمهها یا عکسها را بیابند، چه در محراب کلیساها، خانهها یا مکانهای همگانی، آنها را از بین خواهند بُرد. به غیر از عیسی، هیچ کس تا کنون جلال خدا را منعکس نکرده است. هیچ کس به غیر از خدا نیکو نیست. تنها به وسیله فیض اوست که ما پارسا و مقدس شمرده شدیم. نیایش به درگاهِ مریم یا مقدسان و درخواست برای شفاعتِ آنها بر خلاف کتابمقدس است. این کار تخلفِ آشکار از دومین فرمان است، زیرا مانند این میمانَد که نه تنها بر پدر آسمانیمان تکیه نمیکنیم، بلکه توکل خود را بین او و مخلوقاتِ فانیاش تقسیم مینماییم. هیچ تصویر، مجسمه، بنای یادبود یا اثر باستانیِ مقدس نمیتواند معجزه کند یا قدرت شـفا دادن ببخشد. خدا ما را تنها از راهِ پسرش، عیسای مسیح رستـگار میسازد. همه بُتها، حتی آنهایی که درکلیساست، از دیدگاه خداوند مایـه انزجار و بیزاری است.ا
ادر عهد جدید ما یک رابطه شخصی را با پدرمان خدا در مقامِ فرزندان محبوبش تجربه میکنیم. این سعادت تنها به وسیله کفارهای که در مرگِ عیسی بود و تداومِ شفاعت کاهنانه او بر دست راست پدرش تضمین شد. پسر خدا، تماس مستقیم بین ما و خدای پدر را ممکن ساخت. هر که از این تماس استفاده نکند، به پدر بودنِ خدا باور ندارد. فیض، پارسایی، آمرزش و زندگی جاوید را تنها از خدای پدر و پسر و از راهِ روحش یافتهایم. از این رو، باید تنها خدای تثلیث را با تمام قلبمان شکر کنیم.ا
ا۶.۰۴ -- غیرتِ خداا
اشکافِ قرار گرفته بین مردمی که خدا را دوست دارند و آنانی که بر ضد او گام برمیدارند در تفاوتی دیده میشود که بین تهدید به مجازات و وعده برکت در دومین فرمان وجود دارد. باز در اینجا، خدا خودش را درحُکمِ «من» توصیف میکند که نشان میدهد او یک شخصِ زنده و با اراده است که میتواند سخن بگوید. او تأیید میکند که خداوندِ با وفایی است که دگرگون نمیشود و همه چیز را در اختیار دارد. او در یک عهدِ جاودانی خودش را با ما پیوند داده است و همین انتظار را در وفاداری و اطاعتِ کامل از سوی ما دارد.ا
اخدا خواهانِ محبت ماست. او نمیپذیرد که فرمانبرداری و تسلیم خود را نسبت به وی با یک بُت، بنیانگذار یک مذهب، یا طلا یا نقره تقسیم کنیم. تنها او خداست و نجات دهنده دیگری وجود ندارد!ا
ا۷.۰۴ -- کسانی که از خدا بیزارند بایستی بیافتندا
اوای بر کسانی که محبت خدا را خوار میشمارند یا آن را کم اهمیت تلقی میکنند! آنها مانند شاخهای هستند که از تاک جدا شده است. آنان پژمرده و خشک خواهند شد و در نهایت، مقصدشان آتشِ جاودانی جهنم خواهد بود. اگر ماندن در خدا را که سرچشمه هستی ماست نپذیریم، مرتکبِ خیانتِ روحانی میشویم، زیرا قلبمان را برای ارواحِ بیگانه، بُتها یا قدرتهای ناپاک باز میکنیم یا اینکه از خودمان نیمه خدایان میسازیم. خدا جلالش را با هیچ کس به غیر از پسرش و روحش تقسیم نمیکند. او یگانه داور در سراسر زمان و ابدیت است.ا
ااگر کسی نخواهد به سوی خدای راستین بازگشت کند، بلکه به خدایان دیگر یا به خودش نگاه کند که گویا مرکز همه چیز است، او مغرور خواهد شد و قلبش را نسبت به محبت خالقش سخت خواهد ساخت. چنین انسانی سنگدل و شرور میشود. او به جای خدمت به دیگران، در فکر تصاحب منافع آنان است. آنکه خدا را دوست ندارد نمیتواند همسایه خود را نیز محبت کند. او نمیتواند جهان و مشکلات آن را درک کند، زیرا دارای یک معیار درست نیست. از این رو، وجدانش حساسیت خود را از دست میدهد، و اخلاق و رفتارش فاسد میشود. او گمراه خواهد شد و در مبارزه بیامانی که برای بقا دارد بدتر از حیوان خواهد گشت.ا
اکسانی را خدا میگذارد بیافتند که در جدا ساختن خودشان از او سماجت میکنند، البته این اجازه را میدهد پس از اینکه به آنها هشدار داد و بارها محبتش را به ایشان نمایان ساخت. او آنها را تسلیم شهواتِ دلشان میکند تا خودشان را نابود سازند. شاؤول پادشاه و یهودای اسخریوطی نمونههای برجسته در این باره هستند. اصلِ داوریِ الهی شامل فرد و یک ملت نیز میشود. حتی همسران هم بیشترِ اوقات از سوی زوجشان وادار میشوند تا شرارت بورزند و به نوبه خود، زندگی فرزندانشان نیز تحت تأثیر قرار میگیرد. بدین ترتیب است که خدانشناسی از نسلی به نسل دیگر به ارث میرسد. خانوادهای که زیر نفوذ تنگچشمی و حسادت قرار بگیرد همین صفات را در فضا و رفتار خود آشکار خواهد ساخت. خواه اوضاع خانواده نوعدوستی ظاهری باشد یا سوسیالیسمِ خداناباوری، نتیجه همان است. روح یک خانواده بر بینشِ فرزندانش تأثیر میگذارد. برخی خانوادهها درگیر بودهاند در پیشگویی، غیبگویی از راه ارتباط با مردگان یا جادوگری با این امید که بتوانند شفا بیابند، یا چیزهای پنهان را آشکار سازند. تمام این کارها را عیسی محکوم میکند، ولی اگر کسی توبه کند، او را بیرون نمیاندازد. بلکه با خوشی او را میپذیرد و از نفرینِ شیطان آزاد میسازد. عیسی گفت: «اگر پسر شما را آزاد کند، درحقیقت آزاد خواهید بود» (یوحنا ۳۶:۸). اقتدار مسیح فوق از فهم و درک ماست. او به تنهایی قادر است که هر قید و بند شیطانی را در هم بشکند.ا
اخدا به ما آموزش میدهد که سختدلیِ خانواده را تا پُشت سوم و چهارم مجازات خواهد کرد، مگر اینکه توبه راستین رخ دهد و اعضای خانواده به سوی خدا برگردند. اغلب بچهها و حتی بزرگسالان ثمره یک سلسله از نیاکانِ خدانشناس هستند. با این همه، نباید آن کسانی را محکوم کنیم که قلبِ فاسد دارند، ولی لازم است که سعی کنیم تا پیشینه آنها را بفهمیم. یهودیان و مسلمانانی هستند که از آموزشهای پدر بزرگهایشان که پسر خدا را بیچون و چرا رد میکند، آلوده شدهاند. آنها در اسارتِ به هم پیوسته گناه زندگی میکنند و نجات دهنده جهان را نمیپذیرند. هر که بخواهد از چنین قدرتهای ضد مسیحی آزاد گردد، باید نشست و برخاست قبلیاش را با آنها انکار کند و پیوندهای فرهنگیاش را به جهتِ عیسی قطع نماید. ولی زمانی که پشتیبانیِ خانوادگی و امنیتِ زادگاه خود را رها میکنیم، میبینیم که خدا به راستی پدر ماست. او مسؤولیتِ آینده ما را بر عهده خواهد گرفت. او همواره ما را مطمئن میسازد و میگوید: «من یَهُوه خدای تو، پدر با محبت تو برای همیشه هستم. تو را میشناسم و به نام تو را خواندم. تو به من تعلق داری، به من بچسب و پیوندهای پلید و ناپاک را بگذار که کاملاً از تو دور بشود. به وفاداری و اقتدار من اعتماد کن، پس برای همیشه آزاد و در امان خواهی بود.»ا
ا۸.۰۴ -- فراوانیِ برکت برای کسانی که خدا را دوست میدارندا
ااگر کسی خدا را محبت و احترام کند، در سخنانِ وی تفکر و تعمق خواهد کرد و به وسیله قوت او خواهد زیست. هر که به عمقِ فیض او پی ببرد که برای ماست، پیوسته او را برای رستگاری و شکیباییاش شکر خواهد نمود. عشقی را که نسبت به او داریم، به زبانی گویا و روان با شکرگزاریای ابراز میداریم که از تمام قلبمان سرچشمه میگیرد. باورمندِ سپاسگزار، روزانه در کلام خدا گنجها، قدرت، برکات و هدایت خواهد یافت. در خصوصِ عروسی که پس از دریافتِ نامه دامادش حتی آن را باز نکند و همه چیز را درباره آن نامه فراموش کند، چه فکری خواهید داشت؟ خواهیم گفت که آن عروس، همسرش را دوست ندارد. ولی عروسِ باوفا بیصبرانه منتظر دریافت نامههای شوهرش خواهد بود. هرگاه نامهای دریافت کند، بیدرنگ آن را باز خواهد کرد و بارها و بارها نامه را خواهد خواند، درباره برخی عباراتی تفکر خواهد کرد که به زودی تأثیر ماندگار بر یاد او خواهد داشت. زمانی که خدا را محبت نماییم، کلامش را همانند نامههای عاشقانهای مطالعه و بررسی میکنیم که شخصاً برای ما از آسمان فرستاده شده است. همیشه آنها را خواهیم خواند و مطالب با اهمیت را از بَر خواهیم نمود. قلبهای ما از سخنان خدا پُر خواهد شد، همان سخنانی که به ما قوت میدهند تا ارادهاش را به انجام رسانیم.ا
ااگر والدین صمیمانه برای خانههایشان دعا کنند، برکاتِ عیسی را بر اعضای خانوادهِ خود به ارمغان میآورند. فرزندانشان خدانشناس و بیتفاوت به بار نخواهند آمد، بلکه شالودهای محکم خواهند داشت. البته، والدین نمیتوانند فرزندان خود را مجبور کنند که به مسیح ایمان بیاورند، تا چه رسد که با کتک زدن آنها را از شرارت پاک کنند. ولی نمونهای از یک پدر یا مادر مهربان، رفته رفته ولی بهگونه ژرف بر روی آنها بیاختیار اثر میگذارد. بچهها اغلب رفتار والدین خود را بیش از سخنان آنها به یاد میآورند. گاهی نگاهِ یک مادر رساتر از سخنانش به گوش میرسد، و محبتش پس از مرگ هم تأثیر گذار است.ا
اخدا به کسانی که او را محبت کنند وعده میدهد که تا هزار نسل مبارک خواهند بود! تسلیِ بزرگی این وعده ارائه میدهد به والدینی که باید فرزندانشان را در دورهای بزرگ کنند که مملو از وسوسه و بیخدایی است. قدرتِ محبت خدا درونِ تاریکی رخنه میکند همانگونه که نور خورشید به داخل اتاق تاریک نفوذ مینماید. میراثِ روحانی یک خانواده زمانی چند برابر خواهد شد که والدین باورمندانی اهل دعا هستند.ا
اآیا تا کنون تلاش کردهاید دورهای را بشمارید که در هزار نسل است؟ اگر برای هر نسل ۲۵ سال را در نظر بگیریم، پس به مدت ۲۵۰۰۰ سال، برکاتِ فراوانِ الهی تنها از یک ایماندار راستین ناشی میشود. یا اگـر به شرایط نوهها در یک خانواده بزرگ فکر کنیم، تعداد بسیار زیاد از نوادهگان را خواهیم داشت که به بزرگی یک گردانِ روحانی میباشند. همه آنها به وسیله والدینی که ایماندار و مطیعِ خدا هستند برکت خواهند یافت. خدا به دوستدارانش اطمینان میدهد که هر ایماندارِ وفاداری، خاستگاهِ محبت برای صدها انسان خواهد بود. پیرو عیسی هرگر ادعا نمیکند که خودش سرچشمه خداشنـاسی و دینداری است، بلکه خویشتن را مجرای فیض خدا بهشمار میآورد. به واسطه فراوانی که خدا دارد، بیچون و چرا فیـض پس از فیـض میبخشد به کسانی که او را دوست دارنـد و به وی توکل میکنند.ا
ااگر تأثیر برکاتِ روحانی یا مادیِ والدین را در زندگیمان تجربه کرده باشیم، پس میتوانیم به ارزشِ فرهنگهای متفاوت در جهان پی ببریم. هر جا که کلام خدا صدها سال پیش از این بر یک روستا، یک شهر و یا مردمی اثر گذاشته است، شما تأثیر آن را خواهید دید و احساس خواهید کرد. هر جا انسانها به وسیله عیسی آزاد شدهاند، شکرگزاری و خدمت به یکدیگر را از خود نشان دادهاند. هنگامی که خدا بتواند توسط روح قدوسش بر روی یک فرهنگِ ویژه اثر بگذارد، در نتیجه خانواده، مدارس، اقتصاد و سیاست بیش از آنچه بتوانیم فکرش را بکنیم تحت تأثیر قرار میگیرند.ا
اعکسِ این مقوله هم صادق است درباره کشورهایی که خدایانِ خونین رنگ را ستایش میکنند مانند هندوستان، یا نیاکانشان را میپرستند مانند چین یا آفریقا. در اینگونه کشورها افسونهای جادویی و بُت پرستی برای امنیت بخشیدن به مردم دارای اهمیت است. بر چنین جوامعی ترس، بردگی و نگرانی حاکم است. بیشتر اوقات، زمانی که یک مرد بر زنش فرمانروایی میکند، ارزشِ آن زن به لجن کشیده میشود. جنگهای قبیلهای جلوی پیشرفت را میگیرد و فقیر، فقیرتر میگردد. اگر شما به یک روستای مسلمان، هندو یا مسیحی وارد شوید، بیدرنگ حال و هوای روحانی آنجا را احساس خواهید کرد. حتی حیوانات حس میکنند که آیا با بیرحمی کتک میخورند یا اینکه به مهربانی با آنها رفتار میشود.ا
ا۹.۰۴ -- خلاصه مطلب: جداییِ بسیار مهما
ابرکاتِ والدینِ ایماندار دیده میشود در آنچه آنها در فرد یا خانوادهها ارائه میدهند که همین در نتیجه محبت استواری است که پدر یا مادر بزرگهای آنها داشتند. چنین پدر یا مادر بزرگها تا زمان سالخوردگی دعا کردند، به سختی کار نمودند و آبرومند زیستند. به راستی که در سراسر جهان یک خطِ بخش کننده، جدا میسازد کسانی را که خدا را دوست دارند از آنانی که از وی متنفر هستند. اگر شما صادقانه به خدای پدر توکل کنید، مانند یک بچه در او آرام میگیرید و میوه محبت او را آشکار میسازید. ولی اگر کسی با دعوتِ خدا مقاومت کند از خداشناسی و دینداری به بیراه خواهد رفت. جای شگفتی ندارد که در این روزهای آخر میبینیم محبت بسیاری رو به زوال است. اگر انسان به سوی خدا بازگشت نکند، سرچشمه شرارت میشود. پدیدار شدن نظریههای خطرناک در نتیجه طغیان و شورش بر ضد خداست. کارل مارکس در جوانی خداشناس بود، ولی هنگامی که گرفتارِ غیبگویی شد و به جهانِ سحر و جادو پا گذاشت، مادهگرایی مرده را درحُکمِ راهی برای زندگی برگزید و با این نظریه میلیونها انسان را به بیراهه هدایت کرد. با این همه، پیروانش نخواهند توانست بهشتِ کارگران را روی زمین ایجاد کنند، هر چند که مُشتهای خود را به روی خدا تکان دهند. هر که خدا را انکار نماید که سرچشمه راستینِ محبت و زندگی است، و مردم را به جای او ستایش کند تلخی و کینه را در قلب خود زنده خواهد کرد و بدین ترتیب خشمِ خدای قدوس را در روز داوری به دست خواهد آورد.ا